کتاب کوری
0 (0)

0دیدگاه کاربران

شناسه محصول: 1326 دسته: ,
برچسب:

در انبار موجود نمی باشد

کتاب کوری

0 (0)

0دیدگاه کاربران

شناسه محصول: 1326 دسته: ,
برچسب:

موجود

61,000 تومان

نقد و بررسی اجمالی

معرفی کتاب کوری

کتاب کوری به قلم ژوزه ساراماگو، داستانی سنبلیک را به تصویر می‌کشد که در ظاهر کور شدن ناگهانی مردم جامعه‌ای را روایت می‌کند اما بطن داستان به مسائلی مانند اخلاقیات و رعایت حقوق دیگران می‌پردازد.

نقد و بررسی

کتاب کوری

ژوزه ساراماگو (Jose Saramago) که با نگارش کتاب کوری (Blindness) موفق به دریافت جایزه نوبل گردید، جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که همه چیز در آن طبق روال عادی پیش می‌رود اما ناگهان اتفاق عجیبی در سراسر شهر رقم می‌خورد و اغلب مردم بینایی خود را از دست می‌دهند. نکته‌ی قابل توجهی که در مورد نابینایی آن‌ها وجود دارد این است که افراد مبتلا در تاریکی فرو نمی‌روند و همه‌جا را سفید می‌بینند انگار که مانعی سفید مقابل دید آن‌ها قرار می‌گیرد.

دولت همه‌ی افراد مبتلا شده را در یک آسایشگاه قرنطینه می‌کند و نویسنده با روایتی خواندنی و جذاب سرنوشت شخصیت‌های اصلی داستان را پس از قرنطینه شدن به نمایش می‌گذارد و با خرده‌داستان‌هایی اخلاقیات جامعه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.

می‌توان اذعان داشت که این کتاب، اثری اخلاقی و پندآموز است حتی بسیاری از منتقدان، بیماری کوری همه‌گیر در این جامعه را از جنبه‌ای نمادین بسیاری بررسی نموده و تحلیل‌های مختلفی از آن ارائه داده‌اند.

یکی از نکات قابل توجه کتاب کوری این است که هیچ کدام از شخصیت‌های داستان اسم ندارند و با صفت‌هایی که دارند شناخته می‌شوند، صفت‌هایی مانند همسر دکتر، دختر عینک تیره و… همین موضوع باعث می‌شود تا داستان محدود به جغرافیای خاصی نباشد و هر خواننده‌ای در هر نقطه‌ای از جهان بتواند با این اثر ارتباط برقرار کند.

ژوزه ساراماگو در داستان کتاب کوری، زنان را در جایگاه خاصی قرار داده است. تا جایی که شخصیت اصلی داستان را می‌توان زنی دانست که ساراماگو در داستانش او را همسر پزشک خطاب می‌کند. این زن تنها کسی است که در این جامعه بینایی‌اش را از دست نداده و با تمام توان سعی می‌کند تا به دیگران کمک کند و راهی برای نجات خود و اطرافیانش بیابد.

در کلِ کتاب کوری، چهار علامت سؤال و یک گیومه به‌ کار رفته است. خواننده همواره بین اول شخص و سوم شخص سرگردان است و تا یکى دو صفحه نخواند، نمى‌تواند متن را به‌ خوبى دریابد و به ضرباهنگ کتاب خو بگیرد. پاراگراف‌هاى طولانى و تخت تا اندازه‌اى غیرعادى است اما زبان توصیفى کتاب چنان است که شما را مسحور مى‌کند و کنار گذاشتن آن برایتان دشوار مى‌شود و نمى‌توانید از آن دل بکنید.

در سال 2008 فیلمی اقتباسی از روی این رمان ساخته شد اما فیلم در حد این شاهکار ادبی نبود و نتوانسته بود تمام خرده داستان‌های جذاب کتاب را در خود جای دهد.

ژوزه ساراماگو را بیشتر بشناسیم:

ژوزه ساراماگو هفتاد و شش ساله، نویسنده‌ی پرتغالى برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات 1998 را نویسنده‌اى مى‌دانند که داستان‌هایش سرشار از رؤیا و طنز تلخ گزنده است. ساراماگو نویسنده‌اى خود ساخته است که مثل همه‌ی نویسنده‌هاى قَدَر قرن بیستم سال‌هاى اولیه‌ی شکل‌گیرى شخصیتش در دست‌ و پنجه نرم کردن با مشکلات سپرى شد.

مشخصه‌ی نثر و سبک نوشتارى او در حداقلِ استفاده از قواعد و علائم نشانه‌گذارى، بازى با زمان افعال و پشت‌ سر هم عوض شدن فاعل جمله‌هاست.

در بخشی از کتاب کوری می‌خوانیم:

دکتر گفت باید بگردیم بیل و بیلچه، یا چیزى گیر بیاوریم که بشود زمین را بکنیم. صبح شده بود، با زحمت و تقلاى فراوان جنازه را آوردند توى حیاط پشتى و وسط آشغال‌ها و برگ‌هاى پوسیده‌ی درختان انداختند. حالا باید دفنش مى‌کردند. فقط زن دکتر از وضع آش‌ و لاش جنازه خبر داشت، گلوله صورت و کله‌اش را پکانده بود، توى سرسینه و گردنش جاى سه گلوله به چشم مى‌آمد.

ضمناً مى‌دانست توى تمام ساختمان هیچ چیزى نیست که به درد کندن قبر بخورد. همه‌ی بخش‌هاى آسایشگاه را گشته بود و جز میله‌اى آهنى چیزى نیافت. میله به درد مى‌خورد ولى کفایت نمى‌کرد. از پشت پنجره‌هاى بسته‌ی راهرو که تا انتهاى بخش افراد مبتلا ادامه داشت، چهره‌هاى ترس‌ خورده و مات کسانى را دیده بود که منتظر نوبت بودند، تا لحظه‌ی موعود برسد که به بقیه بگویند، من کور شده‌ام یا وقتى حرکتى ناشیانه لوشان دهد، سکندرى نابجا یا حرکت بى‌اراده‌اى که در برخورد با آدمى بینا از آن‌ها سر مى‌زد، کارشان را تمام مى‌کرد و دیگر نمى‌توانستند بقیه را مجاب کنند و کورى خود را از دید سایرین بپوشانند.

دکتر همه‌ی این چیزها را مى‌دانست، آنچه گفته بود بخشى از ترفند خودساخته‌شان بود که زنش بگوید، از سربازها مى‌خواهیم بیلى را از بالاى دیوار براى ما بیندازند. همه موافق بودند، بد فکرى نیست به امتحانش مى‌ارزد، فقط دختر با عینک تیره هیچ نظرى درباره‌ی بیل و بیلچه نداد، تنها صدایى که از او درمى‌آمد، هق‌هق گریه و زنجموره بود. تقصیر من بود، کسى شک نداشت، اما این هم درست بود که اگر بخواهیم دلدارى‌اش بدهیم باید بگوییم قبل از انجام هر کارى باید پیامدهاى آن را سبک و سنگین کنیم و اول نتیجه‌ی فورى، بعد احتمالى و سپس ممکن کار خود را ارزیابى کنیم و سرانجام به نتایج قابل تصور بپردازیم، هیچ‌وقت نباید فراتر از مرحله‌اى برویم که افکارمان ما را منع کرده است.

نمایش کامل نقد و بررسی
مؤلف

ژوزه ساراماگو

مترجم

اسدالله امرایی

اندازه کتاب

جیبی

شابک

9789646026704

نمایش همه مشخصات کالا
کیفیت
0
قیمت
0
قیمت نسبت به کیفیت
0
دیدگاه خود را در باره این کالا بیان کنید افزودن دیدگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

    هیچ پرسش و پاسخی ثبت نشده است.

پرسش خود را درباره این کالا بیان کنید

ثبت پرسش
انصراف ثبت پرسش